با این حال، هر چه بیشتر در مورد این شکل از مراقبه یاد میگرفتم، دیگری خود را بیشتر میشناساند. به جای اینکه فقط به خودم و موفقیت ها و شکست های خودم اهمیت بدهم، انگار رفاه من بازتابی از رفاه جهان است. من دیگر از آن جدا نبودم، و این به این معنی بود که واقعا نمیتوانستم آنچه را که در جریان بود نادیده بگیرم. دیگر نمیتوانستم وانمود کنم که شخص دیگری از آن مراقبت میکند، یا (همانطور که در گذشته داشتم) معتقد بودم که فناوری همه مشکلات ما را حل میکند. من کاملاً از زمین به عنوان موجودی پویا آگاه شدم و نقشی در آینده و رفاه آن داشتم. با مدیتیشن، آگاهی من نیز افزایش یافت. اکنون میتوانم بفهمم که چرا مردم آنگونه رفتار میکنند، و چرا در مقیاس بزرگتر، این نوع الگوها ادامه مییابد، حتی زمانی که همه موافقند که مانعی برای پیشرفت هستند. این سطح جدید بینش من را قادر میسازد تا تمام پیچیدگیها را ببینم و به ریشه هر موضوع برسم - ببینم معنیدارترین تغییرات را میتوان در کجا ایجاد کرد و در کجا احتمالاً مؤثرتر بود. این مهم بود زیرا برای من ایده آل گرایی بدون فعالیت اتلاف وقت است. مدیتیشن به من کمک کرد تا به عنوان یک فرد تغییر کنم، و من میخواستم به دیگران کمک کنم تا همین کار را انجام دهند، هم به دلیل تفاوتی که در زندگی آنها ایجاد میکند و هم به دلیل کمکی که میتواند در مقیاس وسیعتری به جهان داشته باشد. در حال حاضر کیتی مدیتیشن را نیز یاد گرفته بود، و حتی با وجود اینکه ما (و همچنین تمام افرادی که در این راه با آنها آشنا شده بودیم) از بسیاری جهات با هم متفاوت بودیم، اما این همه نوع تأثیرات عالی روی او نیز داشت. ما نمیتوانستیم نتیجه نگیریم که نکته درخشان در مورد این نوع مراقبه این بود که فقط یک مجموعه از مزایای یکسان را برای همه به ارمغان نمیآورد. تأثیر منحصر به فردی بر روی هر فردی داشت. من هنوز نفهمیدم چگونه و چرا، اما شواهد حکایتی غیرقابل انکار بود. همانطور که هر دوی ما این حس رو به رشد ارتباط با جهان را احساس کردیم، متوجه شدیم که مکانهای زیادی وجود دارد که میخواهیم کاوش کنیم. از زمانی که «زنگ زدن» (اصطلاح حیوان خانگی ما برای مراقبه) را شروع کردیم، به طور فزاینده ای مجذوب هند شدم. من همچنین مطالب زیادی در مورد فیزیک پیشرفته انجام می دادم و از کشف این نکته شگفت زده شدم که بسیاری از آنچه فیزیکدانان نظری تازه شروع به کشف کرده بودند توسط حکیمان هند باستان هزاران سال پیش درک شده بود. داشتم خارش می کردم تا بیشتر بدانم. تصمیم گرفتیم بیرون برویم، وسایلمان را در انبار بگذاریم و به هند برویم. بلیط های یک طرفه به دهلی را خریدیم و تصمیم گرفتیم هرچه پیش می رفتیم آن را جبران کنیم. و به این ترتیب یک ماجراجویی دو و نیم ساله در سراسر جهان آغاز شد که در طی آن با بسیاری از اساتید بزرگ مدیتیشن از سراسر قاره ها آشنا شدیم. من شش ماه را صرف یادگیری اسرار باستانی آیورودا در تمرین خانواده راجو در حیدرآباد هند کردم و زبان باستانی سانسکریت را در سریلانکا آموختم. من ردپای خون را با پای برهنه از مقدسترین کوه هند بالا میرفتم تا هدایایی را روی آتش مقدس بریزم، و یوگیهای کوهنشین مرا با خود بردند تا از آنها بیاموزم. من و کیتی به مدت سه روز در جنگل های آمازون پیاده روی کردیم تا در مراسمی با شرافتمندترین شمن آن شرکت کنیم و به افتخار بسیار من، دعوت نامه ای برای رفتن به زیارت با دالایی لاما دریافت کردیم.
kiviyereside...برچسب : نویسنده : اصل بازی مردانه بازدید : 98